Friday, March 1, 2013

حسرت

سالهای پیش وقتی تلویزیون و ماهواره نبود مردم شبها با تاریکی هوا خود را برای رفتن به بستر آرامش و خواب آماده می کردند،صبحها هم با سپیده دم وقتی خروس بانگ بیدار باش می داد بلند می شدند، و این بیدار شدن اصلا کار سختی نبود چون اگر از ساعت 10 شب تا ساعت 6 صبح می خوابیدند ، 8 ساعت خواب شبانه و چرتی هم  در میانه روز کفایت می کرد . چشمهایشان عادت به دیدن چیزهای اضافه نداشت آنچه می دیدند محیط زندگیشان بود. دنیای کوچکشان در مقابل چشمشان بود و فراتر از آنرا نمی توانستند تصور کنند ، از قضا حسرتشان هم کوچک بود مثلا شاید دلشان می خواست مزرعه بزرگتری می داشتند یا شاید خانه همسایه شان خوش ساختتر از خانه خودشان بود .
اما امان از حسرتهای هم نسلان ما ...
شهرها که بزرگ و رنگارنگ مملو از خانه ها و قصرهای دیدنی و شیک شده اند ، ماشینهای لوکس و مدرن که هر یک زیبایی و قیمت خود را به رخ اتومبیل کناری خود در خیابانهای پر زرق و برق می کشند  و انواع و اقسام پاساژها و مغازه های مختلف با اجناس متفاوت و هوس انگیز ، که هریک ذره ذره زهر حسرت رو به جان آدم تزریق می کنند از همه اینها که بگذریم  تلویزیون و ماهواره و اینترنت درد مضاعف شده اند و شدت این سم سهمگین را چندین برابر کرده اند. امان از حسرت ...
تکنولوژی با همه خوبیهایش سمی خطرناک را به تن ما تزریق می کند که از ورود آن گریزی نیست و هر کسی طاقت تحمل این سم را ندارد.

No comments:

Post a Comment